کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی میرحیدری     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

نـشـسـتـه‌ام بـنـویـسـم بـرای سـلـطـانـم            به لطف شاه نجـف، شیـعـه‌ام مسلـمانم
نـشـسـتـه‌ام بـنـویـسـم بـه زیـر ایـوانـم            نشـستـه‌ام بـنـویـسم عـلـی عـلـی جـانـم


چگـونه وصف کـنم سیـدالـوصیـین را
بگـویم از سـکـنـات عـلـی کـدامین را

ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است            علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است
هزار جان گـرامی فـدای آن نـام است            اَلا به ذکر علی قلب من چه آرام است

مـیـان جـنـگ اُحُــد یــاور نـبـی بــوده
وصی حـق پـیـمـبـر
فـقـط عـلـی بـوده

اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم            وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم
علی‌ست شیر دلاور، علی‌ست صفدر هم            به راست می‌زند و چپ، به قلب لشکر هم

به جبـرئیل امین وحـی شد بگو حـیدر
عجب دلاوری و ناز شست او،
حـیدر

علی همان که به وقت نبرد جنگنده‌ست            که ذوالفـقـار عـلی تـیغ تـیز بُرنده‌ست
هر آنکه رو به روی حیدر است، بازنده‌ست            علی همان که رجزهاش، سخت و کوبنده‌ست

ز قـدرت ضربـاتش چـگـونه بنْـویـسم
بگو که از
غَـزواتش چگـونه بنـویـسم

میان معرکه حیدر چه با غضب می‌رفت            نقاب می‌زد و مثل قمر به شب می‌رفت
وَ هر که رو به رویش بود، عقب عقب می‌رفت            به ضربه‌های علی، سر عجب عجب می‌رفت

اگرچه فـاتح پیـکـار و در تـلاطـم بود
به روی شانۀ او کیـسه‌ای ز
گـندم بود

علی برای یتـیـمان کوفه چون باباست            غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست
به روی شانۀ او کوله باری از غمهاست            بدون فاطمه، حیدر چه بی‌کس و تنهاست

خـلاصه حـیدر کـرار بود و غـم‌هایش
خلاصه غـربت بسیار بود و غم‌هایش

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آمدی و غـصه‌ها از خـانۀ دل جمع شد            وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد
از کنارت هر که رد شد حاجتش شد مستجاب            صد بلا از پیش رو و از مقابل جمع شد


سفره‌های وصله‌دار و خالی از یک لقمه نان            با دو دست مهربانت رفت و کامل جمع شد
شاعران دیوانـۀ عـطر گـریـبانت شـدند            آنچنان که دیگر از دور تو عاقل جمع شد
حضرت إبن الرضا! با هر حدیثِ نافذت            پهن شد حق و بساط کفر و باطل جمع شد
علم تو خورشید بود و کاملا ظلمت شکن            خوش درخشیدی اگر که شمع محفل جمع شد
مرجع تقـلـیدهامان پیـش تو زانـو زدند            صد رساله گفتی و حلّ المسائل جمع شد
هر کجا با هر زبانِ حال، سمتِ مرقدت            عرض شد تا که سلامی؛ بُعد منزل جمع شد
ضامن آهو پدر شد! تا که پیچید این خبر            سردرِ باب الجوادش خیل سائل جمع شد
بی‌سر و پا آمدیم و بعدِ یک إذن دخول            برگۀ حاجاتمان با دستِ دعبل جمع شد
صف کشیدیم و
شفاعت را تمنّا می‌کنیم            گفت می‌آیم سه جا و خاطرِ دل جمع شد!

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

ضامن آهو پدر شد! تا که پیچید این خبر            سردرِ باب الجوادش خیل سائل جمع شد

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آمد به جهان آنکه به ما باب مراد است            با آمدنش قلب رضا روشن و شاد است
کشکول گدایی ببر امشب به حضورش            این ابن رضا، ابن کریم است وجواد است


همنام محـمـد بود او، به به از این نـام            زیــبـا شـجــر بـاغ ولا بـار بـداده‌سـت
از کودکی‌ش میر و امام است به شیعه            فقه نبوی را به یـقـین نـیک نـماد است
بوجـعـفـر ثـانـی بـود و مـظـهـر تـقــوا            در بین همه خلق خدا زین العباد است
مولود رضا منشاء خیر وبرکت‌هاست           
چون مادر خود فاطمه او خیر زیاد است
چشـمان رضا پر شده از نـور خـدایی            مه پارۀ او بر همگـان روی گـشادست
تبریک بگـوئـیم به سلـطـان خـراسـان            زیرا که جوادش
به جهان پای نهادست

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای کسی که هر گره با دست تو وا می‌شود            دردهای بـی‌دوا بـا تـو مـداوا می‌شـود

راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست            در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می‌شود


این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت            زشتی این روزها، با شکر زیبا می‌شود

ترس تنگی نفس یا ترسْ از تنگی قـبر            ترس دارد بنده از وقتی که تنها می‌شود

التماست می‌کنم فـوراً گناهم را ببخـش            گر نبخشی قـامـتم زیر گـنه تا می‌شود

زحمت من را فقط مـادر تـقـبل می‌کند            بچه بد، دست بر دامان زهـرا می‌شود

هر مریضی را به درگاه رضا می‌آورند            خوش بحال ما که خوشحال است و بابا می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات پایانی این شعر اشاره به ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام داشت، موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم رجب به هیچ وجه سندیت ندارد و جزء تحریفات و بدعت‌هایی است که حتی سابقه تحریف آن ۱۵سال هم نمی‌شود لذا با عنایت به اینکه یکی از مهم ترین اهداف و رسالت‌های این سایت مقابله با تحریفات است این ابیات کلا حذف شد

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی مهدوی نسب نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عید در عیدست ماهِ غـرقِ انوارِ رجـب           در مـیان سـال بر (مـاه خـدا) دارد لـقب
شد به عنوان مه مـولـود کـعـبه منتخـب           شد به یمن دو عـلی و دو محمد منتجـب


در رجـب بـاب الـمـراد نسل احـمد آمده

در بـر سـوّم عـلـی، سـوّم مـحـمـد آمـده

شد دهم روز رجب، یک ماه کامل آمده           دلبری شـایـسـته بر دل‌هـای سـائـل آمده
بحرِ غـم‌های رضا را اصل ساحـل آمده           در برش حـیدرجَـنَم، زهـرا شمـایل آمده

شد شکوفا در میان عرش، لبخـند رضا
شد درخـشان آسـمان با ماه دلـبـند رضا

بر رضا شاه خراسان بهتر از این عید نیست           آمده آن شاه که بر عصمتش تردید نیست
گر نباشد نور او در آسمان خورشید نیست           معرفت بر ذات پاکش کمتر از توحید نیست

خط به خط اوصاف او شرحی به اوصاف خداست
او جوادابن علی، دردانۀ مولا رضاست

سروری والانشین از نسل بی‌همتاست او           گوهری نیکوگهر از هشتمین دریاست او
کاظمینش شیعـیان را جنة الـمأواست او           شیعیان را مثل جدّش باب حاجت هاست او

از کرامت او شده باب المـراد اهل بیت
از سخا و جود و رأفت شد جواد اهل بیت

خلقتـش بـوده شـبـیه کـلّ اجـدادش نـکـو           می برد از ابن اکثم عـلم و حلـمش آبـرو
می شود هر شیعه‌ای حاجت روا از جود او           شد بـرای مـا دعــا پـائـیـن پـایـش آرزو

سرمۀ چشمان عشّاق است خاک کاظمین
شد ضریح باصفایش بر همه نور دو عین

اوست الحـق بعد بـابـایش امام و پـیـشوا           می شود او رهنمای شیعیان بعد از رضا
یک نگـاه او شود بر درد بی‌درمان دوا           می شود با حُـبّ او مقـبول طاعات خـدا

شکر ایزد بر رضا هستم غلام خانه‌زاد
زاده من را مـادرم با مِهـر
آقـایـم جـواد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـاه پـیـدا شد و دریـا به تـلاطـم افتاد            لب گـل تر شد و بـاران به ترنم افتاد
آتش عـشق به جـان و دل مردم افـتاد            شجـر، از زادۀ موسی به تکـلم افـتاد


در جواب »ارنی» نور حق از راه رسید
»لن ترانی» نه، که آوای »انا الله» رسید

مژده آمد، که خدا هدیه کند غـفـرانش            سائل آمـد، پی آن بـرکـت بی‌پـایـانش
آهو آمد، که به دلخـواه شود قـربانش            یوسف آمد، که کند
دعوت در کنعانش

خوشه چینند رسولان همه از خرمن او
مرده احـیا شود از نکهت پیـراهن او

عشق با زمـزمۀ خـنـده‌اش آغـاز شده            شعر از صحـبت او قافـیه پرداز شده
خط به خط زندگی‌اش دفتر اعجاز شده            مشت مأمون ز سخنرانی او باز شده

گرچه او کودک و هر چند که کم سال بود
علم در محضر او طفل کر و لال بود

نـور او از افـق زهـرۀ زهـرا تـابـیـد            نـام او آیــنــۀ نــام مـحــمــد گــردیــد
انتظار قدمش گرچه کمی طول کشید            عاقبت
یوسف حُسن ازل از راه رسید

برکت و خیر بود همره فـرزند رضا
نور باران شده افلاک ز لبخـند رضا

هر چه گفتیم و بگوئیم از او کم باشد            مـادح مـادر او سـورۀ مــریـم بــاشـد
کـرمش بر هـمـۀ خـلـق مـسـلـم بـاشد            حرمش کعبۀ مقـصود دو عـالـم باشد

در حریمش به دل این مسئله ظاهر گردد
که به یک روز، دو حج قسمت زائر گردد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه‌ای           خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه‌ای

قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید           یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه‌ای


نورِ چشم هشتمین خورشید دین شد ضامنم           شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه‌ای

تا سحر در فکر لطفش می‌روم تا کاظمین           بـا دلـی آرام بـیـدارم، نـدارم غـصـه‌ای

دوستش دارم! به دست مهربانش بارها           برطرف ‌شد بغضِ بسیارم، ندارم غصه‌ای

با دعایش مشکلاتم یک به یک حل می‌شود           پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصه‌ای

سائلم آنجا که حاجت را نگـفـته می‌دهد           گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصه‌ای

در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود           تا جواد إبن الرضا دارم، ندارم غصه‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود لذا بیت زیر تغییر داده شد دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

نورِ چشم ضامن آهو شد امشب ضامنم           شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه‌ای

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : موسی جوانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای مهـر دهـم را به ولایت تو نـشـانه            حجت به خدا نجل عـلـی میـر زمـانه

سلـطان بلافـصل خـلایق به دو عـالم            شمـس ازلـی مـظـهـر خـلاق یـگـانـه


از داغ غمت تا عرصات حضرت هادی            در سیـنه کشد شعـلـه عشق تو زبـانه

دژخیـم زمـان کرده تعـرض به ناحق            با ظـلم و شـقـاوت به حـریم تو شبانه

آه از جگـرحضرت زهـرا بـُرون شد            پـیـچـید از این غم به کرانها و کرانه

از شعـلۀ آن آه گـرفت شعـلـه وجـودم            کـرده به دلـم داغ جگـرسوز تو خانه

مسمــوم شـدی از سـتـم حـاکـم دجـال            زین غم به رخم گشته سرشگم روانه

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : نادر بابایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سامرا در هـالـه‌ای از مـاتم است            وَز جدایی نالـد و غَرق غم است
بار رفـتن بـسته چون اِبن الرّضا            قامت دین در فِـراقِ او خَـم است


شـمع عـمر هـادیِ امَّت خـمـوش            این خموشی درد او را مَرهم است
بـاز هم از دسـت این نـامـردمان            زَهر کین و زَهر غُربت باهم است
فـــاطـــمــه دارد نـــوای وا وَلَــد            بــارِشِ دُرّ دو دیـده نَـم نَـم اسـت
هم زمـین هم آسـمـان نـالـد ز غم            گـوئـیا نظـم کَـواکِـب دَرهم است

»نادرا» امشب بخوان جامِع کَبیر            این دعا بر شیعیانش پـرچم است

: امتیاز

زبانحال امام هادی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

دلتـنـگـم و غـصـه‌های دیگـر دارم            در سـیـنۀ خود غـمـی مـکرّر دارم

هـر بـار که آمــدم ز جـا بـرخـیـزم            دیـدم کـه نـمـی‌شــود قــدم بــردارم


من مـنـتـظرم که میـهـمـانـم بـرسـد            در حـجـره‌ام و هــوای مــادر دارم

از زخـم زبان این جـمـاعت بر دل            زخمی‌ست که تا لحظۀ محشر دارم

لب تـشـنه‌ام و به یـاد لب‌های کسی            مـی‌مـیـرم و بـاز دیــده‌ای تـر دارم

گودال من این حجره و زخم خنجر            بغضی‌ست که در میان حنجر دارم

رگ‌های بـریده‌اش به خاک افتاد و            می‌گـفت میان خـیـمه خـواهر دارم

رفتند و دوباره قتل و غارت کردند            آنان که به خواهرش جسارت کردند

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شنیدم از کراماتت حکایت‌های بسیاری           فراوان دیده‌ام از تو کرامت‌های بسیاری

هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد           ولی از نور تو دیدم هدایت‌های بسیاری


توئی ابن الرضا من هم همیشه صید صیادم           برای مثل من کردی ضمانت‌های بسیاری

گـدایم من گـدایم من گدای سـامـرای تو           رسیده از شما بر من عنایت‌های بسیاری

نیابت کرده‌ام جای شما ای مظهر خوبی           نیابت کردم و رفتم زیارت‌های بسیاری

قـیامت می‌شـود ثـابت مقـام خـادمین تو           غلامت می‌کند قطعأ شفاعت‌های بسیاری

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ضریحِ صحنِ دل ما به نامتان خورده            صدای روضه همیشه به گوشِ جان خورده
اسیرِ دستِ کسی جز شما نخـواهد شد
            هرآنکه از سر این سفره آب و نان خورده


به لطفِ نم نمِ اشکـی خـرابم آبادیست            به پای منبرتان هر دلی تکـان خورده
منم اویس قـرن،
زنـده‌ام به این پرچـم
            به نوکری روی پیشانی‌ام نشان خورده
بدونِ نـوکـری عـمرم چه
فـایده دارد؟
            بدونِ روضه چه سودی؟ فقط زیان خورده
شما سَجیۀ احسان و بخـشش و کرمید
            که نور فیض شماها به هر کران خورده
غریب و بی‌کس و تنهای سامرا، عمری
            چه قدر خون دل از دست این و آن خورده
شکسته بال و پرش، خسته از جفای زمان
            ز نیش و طعنه زدن کارد، استخوان خورده
مـیـان آتـش و تب ذکـرِ فـاطـمـه دارد
            چه قدر غصۀ زهرای قد کمان خورده
لـبـانِ شـعـلـهورش یـاد
کــربـلا کـرده
            شده شبـیه لـبانی که خـیـزران خورده

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : علی ناظمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

درد بسیار است امّا در جگر بسیارتر            حال و روزش می‌شود لحظه به لحظه زارتر

احتضارش، غربتش، دردش غم‌انگیز است، آه            لیک بر پای پسر جان دادنش غمبارتر


بر زمین پا می‌کشد، رنگش به زردی می‌زند            چاره وقتی نیست می‌پیچد بخود ناچارتر

هر چه نسل فاطمه دنـباله پـیدا می‌کـند            بیشتر از پیشتر هِی می‌شود بی‌یـارتر

قدر او را بارها می‌خواست آری بشکند            دشمن این سوره خود، هربار می‌شد خارتر

از گریبان می‌کشیدش تا که تحقیرش کند            کـربـلا در سامـرا شد قـابل تکـرار تر

آه، تا بردند در بزم شرابش گریه کرد            یاد خشکیده لب و چوبی که بود انگار، تر!

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هـادیِ ما که لـبـش بـوی هـدایت می‌دهد           هر دَمش در جامعه طعمِ زیارت می‌دهد

هـادیِ ما هر سلامِ عـشقِ او در جامـعه           عاشقان را همچنان درسِ ولایت می‌دهد


زائـرانش خـوب می‌دانـنـد که دامـانِ او           هر که آید بر تـوسّل زود حاجت می‌دهد

نور هست و آسمانش جلوه‌ای جز نور نیست           گر چه صحنِ با صفایش بوی غربت می‌دهد

کاش دشمن هم به اعجازش کمی اقرار داشت           اینکه هر تارِ عبـایش اذنِ جـنّت می‌دهد
بس که تلخ و ناگوار است این بلا بر شیعیان           سینه را این داغ بر تیغِ جراحت می‌دهد

می‌رود نخلِ ولا با زهرِ کین امّا ز عشق           عـالـمی را مـژدۀ شـورِ شهـادت می‌دهد

نورِ او در چهرۀ عالم نخواهد شد خموش           داغِ تلخش سینه را گر چه ملالت می‌دهد

این مصیبت قلبِ جدّش را مکدر کرده است           بشکند دستی چنـین مـزدِ رسالت می‌دهد

شالِ غم بر سر کن و بر پا نما شورِ عزا           قطره اشکِ روضه‌اش اجرِ شفاعت می‌دهد
باید از داغِ غمِ آقای مظلـومان گـریست           او که مزد گریه را بر شیعه راحت می‌دهد

سامـرا یـاد آورِ کـربـبـلای غـربت است           هر کجای شهرِ او بوی مصیبت می‌دهد

سوختی از زهرِ کین رأست ولی بر نی نرفت           این فقط ما را کمی صبر و صلابت می‌دهد

تل و گـودال و رقیه چـشم سوی علـقـمه           اشکِ چشمانش عمو را چه خجالت می‌دهد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به نگـاه تو، خـدای تو، اشـارت می‌کرد           نور را، سوی دو چشم تو، هدایت می‌کرد

ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین می‌چرخید           صورت ماهِ تو را، داشت زیارت می‌کرد


دهـمیـن بار، هـوالحـق مـتجـلّی شده بود           چارمـین بار، عـلی بود، امامت می‌کرد

درد را نـسخـۀ خـال تو، شـفا می‌بخـشید           عاشقان را پرِ شال تو، شـفاعت می‌کرد

»و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و آه!           آه! از آن شهر، که بی‌قبله، عبادت می‌کرد

مـتـوکـل، بـه تـمــاشـای شــرابـت آورد           به دل مست تو، از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت           با نگـاه تو، به هر ذرّه سـرایت می‌کـرد

»از صدای سخن عشق ندیدم خـوشتر«           وقتی از پـنجـرۀ شـوق، صدایت می‌کرد

کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی می‌‌داد           ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت می‌کرد

ری، پُر از عطر تو شد، عبدالعظیم حسنی           از تو و «جامعه‌»ات، تا که روایت می‌‌کرد

مهدی‌ات، حضرت هادی! سفرش طول کشید           کاش می‌آمد و با عـشق، قـیامت می‌کرد

کاش می‌آمد و با صوت تو، با لحن علی           خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت می‌کرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

نـور حـیّ کـبـریـایـی یا عـلی‌بن جواد            تو ز نسل مصطـفـایی یا علی‌بن جواد

روشنی‌بخش تمام عـالـم هـسـتی تویی            زینت عـرش عـلایی یا عـلی‌بن جواد


آسمان دین حق را ای گـل زهـرا نـما            تو مـه بُـرج هُـدایـی یا عـلـی‌بن جـواد

نـاخـدای کـشـتـی بحـر ولای مرتضی            لـنگـر عـرش خـدایـی یا علی‌بن جواد

دهـمـین روشـنـگـر دین خـداوند ودود            معنی صدق و صفایی یا علی‌بن جواد

در تمام طول عمر خویش ای خورشید دین            مـحـو ذات کـبـریـایی یا عـلی‌بن جواد

تو سراپای وجودت چشمه‌سار رحمت است            در کرم چون مرتضایی یا علی‌بن جواد

هم بشیری هم نظیری در کرامت بی‌نظیر            پـیـشـوا و رهـنـمـایی یا عـلی‌بن جواد

بر تمام شیعیان مرتضی تا روز حشر            تو امـام و مـقـتـدایـی یا عـلـی‌بن جواد

در کـتـاب خالـق یکـتای هستی، معنی            نور و قـدر و هل اتایی یا علی‌بن جواد

در تمام زندگی از لطف خـاص کبریا            نـوح طـوفـان بـلایـی یا عـلی‌بن جواد

همچو جدّت مصطفی و مرتضی و فاطمه            شـافـع روز جـزایـی یا عـلـی‌بن جواد

من چه گویم در مدیح گلبن زهرا که تو            فـوق هر مدح و ثنایی یا علی‌بن جواد

بس کریمی در کرامت تو قیامت می‌کنی            منشاء جود و سخـایی یا علی‌بن جواد

هر گره در کار را با اذن خلاّق مبین            تو فقط مشکـل‌گـشایی یا علی‌بن جواد

مرقـد پـاکـت بود جـنّت برای اهل دل            زیب شهـر سـامـرایی یا علی‌بن جواد

سائلانت را مرانی هرگز از درگاه خود            دستـگـیـر هـر گـدایی یا عـلی‌بن جواد

ای امـیـد عـالـم هـسـتی پـنـاه شیـعـیان            چون خدا در قلب مایی یا علی‌بن جواد

امشب ای نور خدای مهربان از راه مهر            جمع ما را کن دعـایی یا علی‌بن جواد

بر من مسکینِ زار و خسته و بیمار عشق            داده مـهـر تـو بهـایـی یا عـلی‌بن جواد
پایمردی کرده‌ای چون جد مظلومت علی            پا به سر مِهر و وفایی یا علی‌بن جواد

همچنان جدّغریب خود حسین بن علی            با غـم و درد آشـنـایی یا علی‌بن جواد

در شب جانسـوز داغ تو به یاد سامرا            این دلم گـشـته هـوایی یا علی‌بن جواد

از مـدیـنـه آمدی در سامـرا اما ز کین            تـو گـرفـتـار بـلایـی یـا عـلـی‌بن جواد

دیـده ای از دشمنان بی‌حـیای اهل بیت            صحنه‌های غم فـزایی یا علی‌بن جواد

آن دمی که وارد بـزم شرابت کرده‌اند            یـاد شـاه سـر جـدایـی یا عـلی‌بن جواد

یاد چوب خیزران و یاد رأس پُر ز خون            یاد آن تـشـت طـلایـی یا علی‌بن جواد

داشتی در بزم دشمن ز آن همه جور و جفا            گـریـه‌های بی‌صـدایی یا علی‌بن جواد

در مـیـان دشـمـنـان دیـن و آئـیـن خدا            کـشتـۀ زهـر جـفـایـی یا عـلی‌بن جواد

معتمد از کـیـنه داده بر شما زهر ستم            تو شـهـیـد اشـقـیـایـی یا عـلی‌بن جواد

ذکر لبهای تودر آن لحظۀ جانسوز بود            یا حـسن بابـا کـجایی؟ یا علی‌بن جواد

عسکری دارد کـنار پیکـر بی‌جـان تو            نـالـۀ واغـربـتـایـی یـا عـلـی‌بـن جـواد

در ره دین پیمبر ای گل گـلزار عشق            جان تو گـشـته فـدایی یا عـلی‌بن جواد

در غم داغ جگـر سوز شما در سامره            شد به پا بـزم عـزایی یا عـلی‌بن جواد

سوزم و گریم به یاد تو که در روز جزا            تو امید این (رضایی) یا علی‌بن جواد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : عبدِ کریم نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای جلوۀ حق در توعیان، حضرت هادی            ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی

ای شـرط دهـم بـهـر قـبــولیِ عـبـادات            ای مظهر توحـید جهان حضرت هادی


ملک و ملکوت، پُر شده از وجه تو مولا            ای روح نماز، اصل اذان، حضرت هادی

بر جـمـع خـلایق نَـفَـسَـت جامعه آورد            شهد دو لبت رازق جان حضرت هادی

گـنـجـیـنـۀ اسـرار خــداونـد حـکـیـمـی            ای عـالـم پیـدا و نـهـان حضرت هادی

رسم و منشت بخـشش و احسان مداوم            روزیِ گـدایت بـرسـان حضرت هادی

خدمت نـنـمـودم به شما ای گـل زهـرا            آقایی و من هم ز بـدان حضرت هادی

از نـسـل رضـایـی و ز اولاد جــوادی            ما را ز درت دور مران حضرت هادی

بـایـد کـه خــدا مـدح امـامـش بـنـگـارد            اوصاف شما فوق بیان حضرت هادی

بی‌شـک که خـدا بـهـر تـولای تو مولا            بر اهل جهان داده زبان حضرت هادی

از سـخـتـی دنـیـا و بـلاهـا به قـیـامـت            خواهم ز شما برگ امان حضرت هادی

خواهم که ببـیـنم فـرج حضرت مهـدی            در دست شما فعل و زمان حضرت هادی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنایی بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

ای جلوۀ حق، رَبّ عیان، حضرت هادی            ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی

بیت زیربه دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ حذف شد؛ همانگونه که بارها متذکر شده ایم اهل بیت سگ نمی‌خواهند بلکه شیعه و پیرو واقعی می‌خواهند؛ نعوذ بالله ائمه که سگ باز نبودند که ما سگ آنها شویم

ای کاش شوم کـلب سر کـوی تو مـولا            نامـم بـزنی بین سگـان حضرت هادی

مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فع قالب شعر : قصیده

ای به همه هادیان تو هادی و رهبر            حـجـت حـقّ و دهـم وصی پـیـمـبر
هـم عـلـی چــارم از مـحـمّـد سـوم           
هم دُرِ نُه ‌بحر نور و بحرِ دو گوهر


ابـن رضـا، هـادی الـنــقـی، ولی الله            نـجـل عــلـی، زادۀ بـتـول مـطهــر
عمر کـمت بیشتر ز عمر زمان‌هـا           
فیض دمت روح صد مسیح به پیکر
ماه جـمال تو گـشـته غـرق ستـاره            از اثــر بـــوســۀ جـــواد مــکــرر
سـامــره‌ات قـبـلـۀ قـلـوب مـلائـک            صحن تو از مسجدالحـرام، فـراتر
مثل نـبـی مـاه را کنی به دو نـیـمه            مثل عـلی می‌‌کَنی ز جا درِ
خـیـبـر

مثل حسن صبر می‌کنی به مصائب            مثـل حـسـینت توانِ نهـضت دیگـر
کفش غلام تو
بِه که صد «متوکل»             بهـر تـواضـع نهنـد بر کف آن سر
جامعه دارد
«دعـای جامعه» از تو            ای بـه فـدای تو جـمـع اول و آخـر
جامعـه یعـنـی شـناسـنـامـۀ عـترت            جامعـه یعنـی کـلام حـضرت داور

جامعه یعنی هزار گردونْ خورشید            جامعـه یعنـی هــزار دریـا گـوهـر
جامعه یعنی همـان عصـارۀ قـرآن            جامعه یعنـی همـان تـبـلـورِ کـوثـر
جـامـعـه یـعـنـی تـمـام نور نـبـوّت            جـامـعه یـعـنی مقام احـمد
و حیـدر
جامعه یعـنی حـیـات شیـعـه
به دنیا            جامعه یعنی نجات خلق به محـشر
طاعت مـردم بـدون مهـر تو فـردا            هـیج نـیرزد به نزد حضرت داور
مسـلـم، بـی مهـرتـان ندارد ایـمـان            گرچه چو
سلمان بُوَد یا چو ابـوذر
گرچه ز تو دورم ای به من همه نزدیک!            گـویی بگْـرفـتـه‌ام مـزار تـو در بر
طایـر جانـم شـده مـقـیـم حـریـمـت            مـرغ دلـم می‌زند به سامـره‌ات پر

وای به عباسیان که با تو چه کردند            از ره بـیـداد، آن گــروه سـتـمگــر
از متـوکل کـشـیـدی آنچه کـشـیدی            بیـشـتـر از ایـن ورا نـبـود مـیـسـر
بـا چه گنـه بُـرد سوی بزم شرابت            ای بـدنت پـاکـتـر ز روح مـطهــر
از
می رجس و پلید خویش تعارف            کرد به تو ای عزیز فاطمه، ساغر

کاش که می‌ریخت آسمان به زمین خون            کـاش که می‌شد زمـین شـرارۀ آذر
ای تـو جگـر پــارۀ جــواد الائـمـه           
وی جگرت پاره پاره چون گلِ پرپر
بـاور شـیـعـه نـبـود کـز اثـرِ زهـر            از جگرت با نفس شراره کشد سر
گرچه به جانت رسـید زخـم مداوم           
شکر که جسمت به خون نگشته شناور
رأس منـیـرت دگر چو جد غریبت            با لب عطشـان جدا نگشت ز پیکر
گرچـه کـشانـدند سوی بزم شرابت            گشت به تو دم به دم
جسارت دیگر
چـوب نـزد بـر لـبت دگـر مـتـوکل            در ملاء عام نـزد دختـر و خواهر
سـوز بـده تا هـمـاره اشـک بریـزد            دیـدۀ «مـیـثـم» بـرای آل پـیــمـبـر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

طاعت خـلـقت بدون مهـر تو فـردا            بـا گـنـه کـلّ خـلـقـت اسـت بـرابـر

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در هر دو مصرع بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید اولا اینکه کسی که محبت اهل بیت را ندارد مؤمن نیست که او را مؤمن خطاب و سپس ایمانش را نفی کنیم  در ثانی در مصرع دوم نیز وزن شعر کاملا مخدوش بوده و سکت دارد.

مؤمـن، بـی مهـرتـان ندارد ایـمـان            حـتـی سـلـمـان و هم جـناب ابـوذر.

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن امام بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گرچه به جانت رسـید زخـم مداوم            پیکر پاکت به خون نگـشت شناور

مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غزل

کـشـانـدم به بـزم مـحـبت خـدا را            طـلـب کـرده‌ام بــادۀ ســامــرا را

بـنـا شد سـبـوی زیـارت بـنـوشـم            چشیدم دو جـرعه شـراب دعا را


کنار ضریحی که زهـرا نشـسـتـه            سحـر نـذر کـردم حـدیث کـسا را

نشـسـتم پس از جامعه زیر گـنـبد            جـماعـت بـخـوانـم نـمـاز عشا را

رسیدم به اینجا ولی دست من نیست            خود آورده این جمع حاجت‌روا را

فـدای کـریـمی که در اوج عـزّت            خـریـده است نـاز و ادای گـدا را

نـدیـده ز عـشـاق خـود جـز اذیت            ولی زائرش دیده جـود و عطا را

مسـلـمان و غـیـر مسـلـمان ندارد            عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را

بـپـیـچـیـد بـین حـرم نـسـخـه‌ام را            گـرفـتـم ز دست طـبـیـبـم شـفا را

کسی که دلت مست طوس است بنگر؛            از ایوان سلـطـانش ابن الرضا را

فـدای امـامـی که در سـامـرایـش            کـشـیـده به شـانـه غــم کـربـلا را

اسـیـری کـشـیده ولی تشـنـگی نه            نــدیـده بـه روی لـبـش ردّ پــا را

کسی وقت تشـیـیع جـسمش ندیده            تـنـی پـاره پـاره‌تـر از بـوریـا را

خـرابه نـشـین بود و تبـعـیدی اما            نخـورده دگر غـصـۀ عـمـه‌ها را

گرسنه نخـوابـیـده اهل و عـیـالش            نشد بالش دخـتـرش سـنـگ خارا

سری را رقیه بغل کرد و بوسـید            سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

کسی معجری را نبرده به غارت            و نـشـنـیـده گـوش زنی ناسـزا را

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام ( ماه رجب)

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان بر لبش آورده غزل خـوانی را            برده با خود تبِ سرمـای زمستـانی را
به تمـاشـا بنـِشـین لحـظـهٔ عـرفـانی را            ماه، پـوشـیـده لـباسی نو و نـورانی را


روز و شب‌ها شده شیرین و رطب آمده است

عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است
می‌شود جام دل از شوقِ نیایش لبـریز            نفْـس اصلاح شود از بـرَکـاتِ پرهـیز
با مناجات شـوی پیـش خداوند، عزیز            داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز

سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است

پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است
سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق            تا مهـیـّا بشـود برگ جـوازت با عشق
تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشـق           
«یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق

دل خـود را نـگـذاری که بماند بیـمـار

شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار
روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز            وقت دلـدادگـی آمـد، شـده دیـدار آغاز
شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز            پنجمین بار خداوند
رسانده ست اعجاز

نـغـمـهٔ هـلهـلـه از آخـرِ افـلاک رسـید

اول ماه رجـب هست مـصادف با عید
آمد آن
عشق که با علم مزیّن شده است            چشم آیات و احادیث چه روشن شده است
قلمش صاحـب ادعیهٔ متـقـن شده است            محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است

هست هـمـنـام پـیـمبـر شده آئـیـنهٔ ذات

نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات
از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر            مادرش فاطـمی و غرق حـیا سرتا سر
نسَبش هست عـلی از پـدر و از مـادر            نسل او پاک و
مطهّر، همگی فوق بشر

می‌شود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز

می‌نشیند همه عالم به کنارش یکـروز
باید آمـوخت از انـسانـیـتـش ایـمان را            از کرمخـانهٔ دستـش کرم و احسان را
منـبـرش داده نـشـان، آدرس قــرآن را            عاشقش با
خودش آورده دلی حیران را

تا شود کشتهٔ آن جـاذبه طـبق معـمـول

تا فدایش بشود لحـظـهٔ تـدریس اصول
بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده            آنکه از سـمت خـداونـد نمـایـنـده شـده
سائل از لطف؛
همین ثانیه شرمنده شده            محضر حضرت باقر که شکافنده شده

کاش بشکـافـد و از سینه بگیرد دل را

کـاشـکـی رد نکُـنـد هـدیـهٔ نـاقـابـل را

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : صغیر اصفهانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه‌زن           وى ز ماه روى زیبا مهر را رونق شکن

همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد           فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن


گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گلعذار           غنچه از شرم دهانت هیچ نگـشاید دهن

اى تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبرى           هر کجا دارند خـوبان دو عـالم انـجـمن

نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک           صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقـن

چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر           بوى گیسویت شکسته رونق مشک ختن

کى توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح           ز آنچه عشقت می‌کند اى نازنین با جان من

بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر           با خیال قـد رعـنایت کنم مـوزون سخن

در مـدیـح صــادر اول امـام پـنـجـمـیـن           کش بود مـدّاح ذات ذوالجـلال ذوالـمنن

شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان           مخزن عـلم النـبـیّـین کاشف سرّ و عـلن

حضـرت باقـر ضـیـاى دیده خـیـرالنـسا           حامـى شـرع رسـول الله هـوادار سـنـن

جلّ اجـلاله توانـایى که گر خواهـد کنى           روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن

دى به یک ایماى او گردد بهار و خار، گل           بلبل و قمرى شوند از امر او زاغ و زغن

بى ولاى آن گل گـلـزار دین نبـود، اگر           لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن

کوى او چون خانه حق قـبـله اهل یقـین           اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن

هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین           هم به عیسى گفت: کلّم هم به موسى گفت: لن

من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش           دُرّ دریاى حـقـیقت را که می‌داند ثـمن؟

: امتیاز