![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نـشـسـتـهام بـنـویـسـم بـرای سـلـطـانـم به لطف شاه نجـف، شیـعـهام مسلـمانم چگـونه وصف کـنم سیـدالـوصیـین را ز عدل او چه بگویم، زبانزد عام است علی رفیق و حبیب و طبیب ایتام است مـیـان جـنـگ اُحُــد یــاور نـبـی بــوده اُحُد، حنین و خوارج، جمل وَ خیبر هم وَ هر کجا که جهاد است، بوده حیدر هم به جبـرئیل امین وحـی شد بگو حـیدر علی همان که به وقت نبرد جنگندهست که ذوالفـقـار عـلی تـیغ تـیز بُرندهست ز قـدرت ضربـاتش چـگـونه بنْـویـسم میان معرکه حیدر چه با غضب میرفت نقاب میزد و مثل قمر به شب میرفت اگرچه فـاتح پیـکـار و در تـلاطـم بود علی برای یتـیـمان کوفه چون باباست غذای هرشب او نانِ خشک و یک خرماست خـلاصه حـیدر کـرار بود و غـمهایش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
آمدی و غـصهها از خـانۀ دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد سفرههای وصلهدار و خالی از یک لقمه نان با دو دست مهربانت رفت و کامل جمع شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
آمد به جهان آنکه به ما باب مراد است با آمدنش قلب رضا روشن و شاد است همنام محـمـد بود او، به به از این نـام زیــبـا شـجــر بـاغ ولا بـار بـدادهسـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
ای کسی که هر گره با دست تو وا میشود دردهای بـیدوا بـا تـو مـداوا میشـود راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا میشود این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت زشتی این روزها، با شکر زیبا میشود ترس تنگی نفس یا ترسْ از تنگی قـبر ترس دارد بنده از وقتی که تنها میشود التماست میکنم فـوراً گناهم را ببخـش گر نبخشی قـامـتم زیر گـنه تا میشود زحمت من را فقط مـادر تـقـبل میکند بچه بد، دست بر دامان زهـرا میشود هر مریضی را به درگاه رضا میآورند خوش بحال ما که خوشحال است و بابا میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
عید در عیدست ماهِ غـرقِ انوارِ رجـب در مـیان سـال بر (مـاه خـدا) دارد لـقب در رجـب بـاب الـمـراد نسل احـمد آمده در بـر سـوّم عـلـی، سـوّم مـحـمـد آمـده شد دهم روز رجب، یک ماه کامل آمده دلبری شـایـسـته بر دلهـای سـائـل آمده شد شکوفا در میان عرش، لبخـند رضا بر رضا شاه خراسان بهتر از این عید نیست آمده آن شاه که بر عصمتش تردید نیست خط به خط اوصاف او شرحی به اوصاف خداست سروری والانشین از نسل بیهمتاست او گوهری نیکوگهر از هشتمین دریاست او از کرامت او شده باب المـراد اهل بیت خلقتـش بـوده شـبـیه کـلّ اجـدادش نـکـو می برد از ابن اکثم عـلم و حلـمش آبـرو سرمۀ چشمان عشّاق است خاک کاظمین اوست الحـق بعد بـابـایش امام و پـیـشوا می شود او رهنمای شیعیان بعد از رضا شکر ایزد بر رضا هستم غلام خانهزاد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
مـاه پـیـدا شد و دریـا به تـلاطـم افتاد لب گـل تر شد و بـاران به ترنم افتاد در جواب »ارنی» نور حق از راه رسید مژده آمد، که خدا هدیه کند غـفـرانش سائل آمـد، پی آن بـرکـت بیپـایـانش خوشه چینند رسولان همه از خرمن او عشق با زمـزمۀ خـنـدهاش آغـاز شده شعر از صحـبت او قافـیه پرداز شده گرچه او کودک و هر چند که کم سال بود نـور او از افـق زهـرۀ زهـرا تـابـیـد نـام او آیــنــۀ نــام مـحــمــد گــردیــد برکت و خیر بود همره فـرزند رضا هر چه گفتیم و بگوئیم از او کم باشد مـادح مـادر او سـورۀ مــریـم بــاشـد در حریمش به دل این مسئله ظاهر گردد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت امام جواد علیهالسلام
از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصهای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصهای قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصهای نورِ چشم هشتمین خورشید دین شد ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصهای تا سحر در فکر لطفش میروم تا کاظمین بـا دلـی آرام بـیـدارم، نـدارم غـصـهای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف شد بغضِ بسیارم، ندارم غصهای با دعایش مشکلاتم یک به یک حل میشود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصهای سائلم آنجا که حاجت را نگـفـته میدهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصهای در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا دارم، ندارم غصهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای مهـر دهـم را به ولایت تو نـشـانه حجت به خدا نجل عـلـی میـر زمـانه سلـطان بلافـصل خـلایق به دو عـالم شمـس ازلـی مـظـهـر خـلاق یـگـانـه از داغ غمت تا عرصات حضرت هادی در سیـنه کشد شعـلـه عشق تو زبـانه دژخیـم زمـان کرده تعـرض به ناحق با ظـلم و شـقـاوت به حـریم تو شبانه آه از جگـرحضرت زهـرا بـُرون شد پـیـچـید از این غم به کرانها و کرانه از شعـلۀ آن آه گـرفت شعـلـه وجـودم کـرده به دلـم داغ جگـرسوز تو خانه مسمــوم شـدی از سـتـم حـاکـم دجـال زین غم به رخم گشته سرشگم روانه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
سامرا در هـالـهای از مـاتم است وَز جدایی نالـد و غَرق غم است شـمع عـمر هـادیِ امَّت خـمـوش این خموشی درد او را مَرهم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
دلتـنـگـم و غـصـههای دیگـر دارم در سـیـنۀ خود غـمـی مـکرّر دارم هـر بـار که آمــدم ز جـا بـرخـیـزم دیـدم کـه نـمـیشــود قــدم بــردارم من مـنـتـظرم که میـهـمـانـم بـرسـد در حـجـرهام و هــوای مــادر دارم از زخـم زبان این جـمـاعت بر دل زخمیست که تا لحظۀ محشر دارم لب تـشـنهام و به یـاد لبهای کسی مـیمـیـرم و بـاز دیــدهای تـر دارم گودال من این حجره و زخم خنجر بغضیست که در میان حنجر دارم رگهای بـریدهاش به خاک افتاد و میگـفت میان خـیـمه خـواهر دارم رفتند و دوباره قتل و غارت کردند آنان که به خواهرش جسارت کردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
شنیدم از کراماتت حکایتهای بسیاری فراوان دیدهام از تو کرامتهای بسیاری هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد ولی از نور تو دیدم هدایتهای بسیاری توئی ابن الرضا من هم همیشه صید صیادم برای مثل من کردی ضمانتهای بسیاری گـدایم من گـدایم من گدای سـامـرای تو رسیده از شما بر من عنایتهای بسیاری نیابت کردهام جای شما ای مظهر خوبی نیابت کردم و رفتم زیارتهای بسیاری قـیامت میشـود ثـابت مقـام خـادمین تو غلامت میکند قطعأ شفاعتهای بسیاری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ضریحِ صحنِ دل ما به نامتان خورده صدای روضه همیشه به گوشِ جان خورده به لطفِ نم نمِ اشکـی خـرابم آبادیست به پای منبرتان هر دلی تکـان خورده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
درد بسیار است امّا در جگر بسیارتر حال و روزش میشود لحظه به لحظه زارتر احتضارش، غربتش، دردش غمانگیز است، آه لیک بر پای پسر جان دادنش غمبارتر بر زمین پا میکشد، رنگش به زردی میزند چاره وقتی نیست میپیچد بخود ناچارتر هر چه نسل فاطمه دنـباله پـیدا میکـند بیشتر از پیشتر هِی میشود بییـارتر قدر او را بارها میخواست آری بشکند دشمن این سوره خود، هربار میشد خارتر از گریبان میکشیدش تا که تحقیرش کند کـربـلا در سامـرا شد قـابل تکـرار تر آه، تا بردند در بزم شرابش گریه کرد یاد خشکیده لب و چوبی که بود انگار، تر!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
هـادیِ ما که لـبـش بـوی هـدایت میدهد هر دَمش در جامعه طعمِ زیارت میدهد هـادیِ ما هر سلامِ عـشقِ او در جامـعه عاشقان را همچنان درسِ ولایت میدهد زائـرانش خـوب میدانـنـد که دامـانِ او هر که آید بر تـوسّل زود حاجت میدهد نور هست و آسمانش جلوهای جز نور نیست گر چه صحنِ با صفایش بوی غربت میدهد کاش دشمن هم به اعجازش کمی اقرار داشت اینکه هر تارِ عبـایش اذنِ جـنّت میدهد میرود نخلِ ولا با زهرِ کین امّا ز عشق عـالـمی را مـژدۀ شـورِ شهـادت میدهد نورِ او در چهرۀ عالم نخواهد شد خموش داغِ تلخش سینه را گر چه ملالت میدهد این مصیبت قلبِ جدّش را مکدر کرده است بشکند دستی چنـین مـزدِ رسالت میدهد شالِ غم بر سر کن و بر پا نما شورِ عزا قطره اشکِ روضهاش اجرِ شفاعت میدهد سامـرا یـاد آورِ کـربـبـلای غـربت است هر کجای شهرِ او بوی مصیبت میدهد سوختی از زهرِ کین رأست ولی بر نی نرفت این فقط ما را کمی صبر و صلابت میدهد تل و گـودال و رقیه چـشم سوی علـقـمه اشکِ چشمانش عمو را چه خجالت میدهد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
به نگـاه تو، خـدای تو، اشـارت میکرد نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد دهـمیـن بار، هـوالحـق مـتجـلّی شده بود چارمـین بار، عـلی بود، امامت میکرد درد را نـسخـۀ خـال تو، شـفا میبخـشید عاشقان را پرِ شال تو، شـفاعت میکرد »و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه! آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد مـتـوکـل، بـه تـمــاشـای شــرابـت آورد به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت با نگـاه تو، به هر ذرّه سـرایت میکـرد »از صدای سخن عشق ندیدم خـوشتر« وقتی از پـنجـرۀ شـوق، صدایت میکرد کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد ری، پُر از عطر تو شد، عبدالعظیم حسنی از تو و «جامعه»ات، تا که روایت میکرد مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید کاش میآمد و با عـشق، قـیامت میکرد کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
نـور حـیّ کـبـریـایـی یا عـلیبن جواد تو ز نسل مصطـفـایی یا علیبن جواد روشنیبخش تمام عـالـم هـسـتی تویی زینت عـرش عـلایی یا عـلیبن جواد آسمان دین حق را ای گـل زهـرا نـما تو مـه بُـرج هُـدایـی یا عـلـیبن جـواد نـاخـدای کـشـتـی بحـر ولای مرتضی لـنگـر عـرش خـدایـی یا علیبن جواد دهـمـین روشـنـگـر دین خـداوند ودود معنی صدق و صفایی یا علیبن جواد در تمام طول عمر خویش ای خورشید دین مـحـو ذات کـبـریـایی یا عـلیبن جواد تو سراپای وجودت چشمهسار رحمت است در کرم چون مرتضایی یا علیبن جواد هم بشیری هم نظیری در کرامت بینظیر پـیـشـوا و رهـنـمـایی یا عـلیبن جواد بر تمام شیعیان مرتضی تا روز حشر تو امـام و مـقـتـدایـی یا عـلـیبن جواد در کـتـاب خالـق یکـتای هستی، معنی نور و قـدر و هل اتایی یا علیبن جواد در تمام زندگی از لطف خـاص کبریا نـوح طـوفـان بـلایـی یا عـلیبن جواد همچو جدّت مصطفی و مرتضی و فاطمه شـافـع روز جـزایـی یا عـلـیبن جواد من چه گویم در مدیح گلبن زهرا که تو فـوق هر مدح و ثنایی یا علیبن جواد بس کریمی در کرامت تو قیامت میکنی منشاء جود و سخـایی یا علیبن جواد هر گره در کار را با اذن خلاّق مبین تو فقط مشکـلگـشایی یا علیبن جواد مرقـد پـاکـت بود جـنّت برای اهل دل زیب شهـر سـامـرایی یا علیبن جواد سائلانت را مرانی هرگز از درگاه خود دستـگـیـر هـر گـدایی یا عـلیبن جواد ای امـیـد عـالـم هـسـتی پـنـاه شیـعـیان چون خدا در قلب مایی یا علیبن جواد امشب ای نور خدای مهربان از راه مهر جمع ما را کن دعـایی یا علیبن جواد بر من مسکینِ زار و خسته و بیمار عشق داده مـهـر تـو بهـایـی یا عـلیبن جواد همچنان جدّغریب خود حسین بن علی با غـم و درد آشـنـایی یا علیبن جواد در شب جانسـوز داغ تو به یاد سامرا این دلم گـشـته هـوایی یا علیبن جواد از مـدیـنـه آمدی در سامـرا اما ز کین تـو گـرفـتـار بـلایـی یـا عـلـیبن جواد دیـده ای از دشمنان بیحـیای اهل بیت صحنههای غم فـزایی یا علیبن جواد آن دمی که وارد بـزم شرابت کردهاند یـاد شـاه سـر جـدایـی یا عـلیبن جواد یاد چوب خیزران و یاد رأس پُر ز خون یاد آن تـشـت طـلایـی یا علیبن جواد داشتی در بزم دشمن ز آن همه جور و جفا گـریـههای بیصـدایی یا علیبن جواد در مـیـان دشـمـنـان دیـن و آئـیـن خدا کـشتـۀ زهـر جـفـایـی یا عـلیبن جواد معتمد از کـیـنه داده بر شما زهر ستم تو شـهـیـد اشـقـیـایـی یا عـلیبن جواد ذکر لبهای تودر آن لحظۀ جانسوز بود یا حـسن بابـا کـجایی؟ یا علیبن جواد عسکری دارد کـنار پیکـر بیجـان تو نـالـۀ واغـربـتـایـی یـا عـلـیبـن جـواد در ره دین پیمبر ای گل گـلزار عشق جان تو گـشـته فـدایی یا عـلیبن جواد در غم داغ جگـر سوز شما در سامره شد به پا بـزم عـزایی یا عـلیبن جواد سوزم و گریم به یاد تو که در روز جزا تو امید این (رضایی) یا علیبن جواد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای جلوۀ حق در توعیان، حضرت هادی ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی ای شـرط دهـم بـهـر قـبــولیِ عـبـادات ای مظهر توحـید جهان حضرت هادی ملک و ملکوت، پُر شده از وجه تو مولا ای روح نماز، اصل اذان، حضرت هادی بر جـمـع خـلایق نَـفَـسَـت جامعه آورد شهد دو لبت رازق جان حضرت هادی گـنـجـیـنـۀ اسـرار خــداونـد حـکـیـمـی ای عـالـم پیـدا و نـهـان حضرت هادی رسم و منشت بخـشش و احسان مداوم روزیِ گـدایت بـرسـان حضرت هادی خدمت نـنـمـودم به شما ای گـل زهـرا آقایی و من هم ز بـدان حضرت هادی از نـسـل رضـایـی و ز اولاد جــوادی ما را ز درت دور مران حضرت هادی بـایـد کـه خــدا مـدح امـامـش بـنـگـارد اوصاف شما فوق بیان حضرت هادی بیشـک که خـدا بـهـر تـولای تو مولا بر اهل جهان داده زبان حضرت هادی از سـخـتـی دنـیـا و بـلاهـا به قـیـامـت خواهم ز شما برگ امان حضرت هادی خواهم که ببـیـنم فـرج حضرت مهـدی در دست شما فعل و زمان حضرت هادی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای به همه هادیان تو هادی و رهبر حـجـت حـقّ و دهـم وصی پـیـمـبر ابـن رضـا، هـادی الـنــقـی، ولی الله نـجـل عــلـی، زادۀ بـتـول مـطهــر مثل حسن صبر میکنی به مصائب مثـل حـسـینت توانِ نهـضت دیگـر کاش که میریخت آسمان به زمین خون کـاش که میشد زمـین شـرارۀ آذر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
کـشـانـدم به بـزم مـحـبت خـدا را طـلـب کـردهام بــادۀ ســامــرا را بـنـا شد سـبـوی زیـارت بـنـوشـم چشیدم دو جـرعه شـراب دعا را کنار ضریحی که زهـرا نشـسـتـه سحـر نـذر کـردم حـدیث کـسا را نشـسـتم پس از جامعه زیر گـنـبد جـماعـت بـخـوانـم نـمـاز عشا را رسیدم به اینجا ولی دست من نیست خود آورده این جمع حاجتروا را فـدای کـریـمی که در اوج عـزّت خـریـده است نـاز و ادای گـدا را نـدیـده ز عـشـاق خـود جـز اذیت ولی زائرش دیده جـود و عطا را مسـلـمان و غـیـر مسـلـمان ندارد عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را بـپـیـچـیـد بـین حـرم نـسـخـهام را گـرفـتـم ز دست طـبـیـبـم شـفا را کسی که دلت مست طوس است بنگر؛ از ایوان سلـطـانش ابن الرضا را فـدای امـامـی که در سـامـرایـش کـشـیـده به شـانـه غــم کـربـلا را اسـیـری کـشـیده ولی تشـنـگی نه نــدیـده بـه روی لـبـش ردّ پــا را کسی وقت تشـیـیع جـسمش ندیده تـنـی پـاره پـارهتـر از بـوریـا را خـرابه نـشـین بود و تبـعـیدی اما نخـورده دگر غـصـۀ عـمـهها را گرسنه نخـوابـیـده اهل و عـیـالش نشد بالش دخـتـرش سـنـگ خارا سری را رقیه بغل کرد و بوسـید سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام ( ماه رجب)
آسمان بر لبش آورده غزل خـوانی را برده با خود تبِ سرمـای زمستـانی را روز و شبها شده شیرین و رطب آمده است عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است دل خـود را نـگـذاری که بماند بیـمـار شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار نـغـمـهٔ هـلهـلـه از آخـرِ افـلاک رسـید اول ماه رجـب هست مـصادف با عید هست هـمـنـام پـیـمبـر شده آئـیـنهٔ ذات نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز مینشیند همه عالم به کنارش یکـروز تا شود کشتهٔ آن جـاذبه طـبق معـمـول تا فدایش بشود لحـظـهٔ تـدریس اصول کاش بشکـافـد و از سینه بگیرد دل را کـاشـکـی رد نکُـنـد هـدیـهٔ نـاقـابـل را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنهزن وى ز ماه روى زیبا مهر را رونق شکن همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گلعذار غنچه از شرم دهانت هیچ نگـشاید دهن اى تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبرى هر کجا دارند خـوبان دو عـالم انـجـمن نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقـن چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر بوى گیسویت شکسته رونق مشک ختن کى توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح ز آنچه عشقت میکند اى نازنین با جان من بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر با خیال قـد رعـنایت کنم مـوزون سخن در مـدیـح صــادر اول امـام پـنـجـمـیـن کش بود مـدّاح ذات ذوالجـلال ذوالـمنن شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان مخزن عـلم النـبـیّـین کاشف سرّ و عـلن حضـرت باقـر ضـیـاى دیده خـیـرالنـسا حامـى شـرع رسـول الله هـوادار سـنـن جلّ اجـلاله توانـایى که گر خواهـد کنى روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن دى به یک ایماى او گردد بهار و خار، گل بلبل و قمرى شوند از امر او زاغ و زغن بى ولاى آن گل گـلـزار دین نبـود، اگر لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن کوى او چون خانه حق قـبـله اهل یقـین اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین هم به عیسى گفت: کلّم هم به موسى گفت: لن من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش دُرّ دریاى حـقـیقت را که میداند ثـمن؟
: امتیاز
|